برگرداندن پخش‌کننده‌ی قابل حمل Creative Zen Vision M به زندگی

zen_vision_m عرض کنم خدمت شما بنده یکی از همین پخش‌کننده‌های قابل حمل (از همین MP3 Playerها) دارم که تصویرش را این کنار می‌بینید. حالاش را نبینید که کرک و پرش ریخته بی‌نوا، سال 2006 بهترین پخش‌کننده بوده. تا شب عید که از دست‌ام افتاد کف حیاط سه سال رفاقت‌مان طول کشید. بعد از سقوط منتها دیگر بالا نیامد و من هم رفتم توی لک. رفتم سراغ نمایندگی‌ش و راهنمایی خواستم، گفت بعد از تعطیلات بیا. درگیر کار شدیم وسط بیابان و نشد تا چند هفته پیش، که دوباره گفت نمی‌شود و آدرس خدمات پس از فروش تهران را داد که زنگ بزن و برایشان بفرست و پیگیری‌ش هم با خودت. منتها هر چه بیشتر بال بال زدم کمتر عایدم شد و اصلا نتوانستم با واحد خدمات شاب (نماینده‌ی کریتیو) تماس بگیرم. آخرش دل‌ام را زدم به دریا و با چند تا جستجو و خواندن چند تا راهنما بازش کردم و حالا زنده شده و خب، خوشحال‌ام از تجربه‌ای جالب از تایید قانون «اول گوگل کن».

بعد از افتادن روی زمین، منو Recovery بالا می‌آمد اما هارد را نمی‌شناخت و پیغام Hard Disk Problem می‌داد. موضوعی که این میان دلداری‌م می‌داد این بود که من تنها آدم دست و پا چلفتی دنیا نبودم، شاهد ادعام هم گوگل. جایی خواندم که اگر منو Recovery را می‌بینید ممکن است هارد آسیب ندیده باشد و صرفا کابل آن از بورد جدا شده باشد. بعد از آن، طبق این راهنما، بازش کردم، سوکت اتصال هارد به بورد اصلی شل شده بود و یکی دو تا از پایه‌ها هم کج شده بودند. محکم‌اش کردم و از شر پیغام Hard Disk Problem‌ رها شدم، اما این‌بار یک Firmware Problem مهمان‌ام کرد، شاید به خاطر فرمت کردن هارد بود یا چیز دیگر. آخرین Firmware‌ را از این آدرس گرفتم اما حتی بعد از اتصال کابل به PC، اجازه ارتقا نمی‌داد. جستجو برای حل این مشکل آغاز شد، جستجویی که منتهی شد به عدم پشتیبانی ویندوزهای ویستا و هفت از نصب Firmware؛ برای نصب حتما باید از ویندوز ایکس‌پی و مدیا پلیر ده یا یازده استفاده می‌کردم. پس ماند برای صبح روز بعد که می‌رفتم سر کار. صبح اول وقت، یعنی حدود ساعت شش و بیست و پنج دقیقه که وارد اتاق شدم، اولین کار (البته بعد از آتش کردن رایانه)، نصب Firmware بود، به راحتی نصب شد و حالا زنده دارم‌اش. همین الان که دارم این‌ها را تایپ می‌کنم سیدکامیار دارد با اسباب‌بازی من سروش هیچکس گوش می‌دهد: «راستش‌و بگو چی سروش‌و دوست داری؟…»

» کار ما از ساعت شش و سی دقیقه شروع می‌شود تا ساعت سه بعد از ظهر.

یه روز خوب میاد؟

یعنی، یه روز خوب میاد؟ که ما هم رو نکُشیم؟
گفته‌اند و نوشته‌اند و خوانده‌ایم که «معلمی، شغل انبیاست». سال‌ها پیش نبی خدا را به صلیب کشیدند، و دیروز معلمی را بر دار...


سازمان یادگیرنده

تعریف پیتر سنگه از سازمان یادگیرنده، به نقل از ویکی‌پدیا 
Organizations where people continually expand their capacity to create the results they truly desire, where new and expansive patterns of thinking are nurtured, where collective aspiration is set free, and where people are continually learning to learn together


سازمان‌هایی که کارکنان‌شان، به‌طور مداوم توانایی‌شان را جهت دست‌یابی به نتایج مورد انتظار افزایش می‌دهند؛ جایی که -در آن-، الگوهای جدید و توسعه یافته امکان پرورش می‌یابند، آرمانی جمعی در آن وجود دارد، انسان‌ها به‌طور مستمر می‌آموزند که در کنار هم بیاموزند.

» یک‌جور تمرین برای ترجمه است، خیلی افتضاح است اما به مرور بهتر می‌شود، در صد سال آینده.

از جنگ تا صلح

تنها یک راه برای پیروزی در مقابل کودکان داریم: «با حرف‌های‌مان متقاعدشان کنیم». چرا که با جنگ‌های خواسته یا ناخواسته بر سر کارهای روزانه و مسوولیت‌ها برنده نیستیم، هر چقدر هم که وقت و توان برای زور گفتن داشته باشیم. چون آن‌ها وقت و انرژی بیشتری برای مقاومت دارند. حتی اگر در جنگ برنده شویم و اراده‌مان را تحمیل کنیم، آن‌ها شاید با بی‌روح شدن، عصبی شدن و یا با نافرمانی و قصور در کارها انتقام بگیرند.


» رابطه‌ی بین والدین و کودکان، راه حل‌های جدید برای مسائل قدیمی/ نوشته‌ی دکتر هایم جی. گینات/ ترجمه‌ی سیاوش سرتیپی

بزن بترکون!

کتاب حدود رشد (The Limit of Growth) که برای اولین بار در سال 1972 منتشر گردید، تصویر مستندی به دست داده است. بر این اساس، رشد بی‌رویه‌ی جمعیت و مصرف، سرانجام به کمبود غذایی، زوال و نابودی مواد معدنی اصل، شلوغی بی‌اندازه، آلودگی هوا و تخریب کلیت کیفیت زندگی منجر خواهد شد. یکی از توصیه‌های مهم، بررسی بازاریابی اجتماعی جهانی برای برنامه‌ریزی خانواده بوده است.

 

» کتاب مدیریت بازاریابی، فیلیپ کاتلر/ ترجمه‌ی بهمن فروزنده/ فصل پنجم، صفحه‌ی 188

و البته لازم به ذکر است که آقای بهمن فروزنده چند ماه پیش مشاور محمود احمدی‌نژاد شدند، اما اینکه مشاوره‌ها‌ی چقدر در اظهارات اخیر آقامون محمود نقش داشته اصلا مشخص نیست.

و البته اگر حرف درنیاورند که اینجور کتاب‌ها دیگر قدیمی شده‌اند و کتاب‌های جدید را خودمان می‌نویسیم.

از چه زمانی راننده‌ی بهتری شدم

این روزها حس می‌کنم رانندگی‌ام بهتر شده، چون نه به چراغ راهنمایی اهمیتی می‌دهم و نه به حق تقدم. راهنما می‌زنم؟ راهنما همان نبود که وقتی می‌زدی آب به شیشه می‌پاشید و چپ و راست شیشه را تمیز می‌کرد؟ دیدی، قبول کن که یاد گرفتم.

موانع اساسی پیاده‌سازی استراتژی

موانع مربوط به عدم انتقال استراتژی فقط 5٪ کارکنان استراتژی را می‌فهمند.
موانع مربوط به عدم هم‌سویی کارکنان فقط 25٪ مدیران، منافع خود را در پیوند با اجرای استراتژی می‌یابند.
موانع مربوط به عدم تعهد مدیریت 85٪ از مدیران ارشد، در ماه، کمتر از یک ساعت از وقت‌شان را به بحث پیرامون استراتژی اختصاص می‌دهند.
موانع مربوط به عدم تخصیص منابع فقط 40٪ سازمان‌ها بودجه‌ی خود را استراتژی اتصال می‌دهند.

 

در سال 1999، مجله‌ی Fortune در مقاله‌ای ادعا کرد که 70 درصد دلیل شکست مدیران ارشد اجرایی در آمریکا، نه به خاطر ضعف آن‌ها در فرموله کردن استراتژی، بلکه به دلیل عدم توفیق‌شان در پیاده‌سازی استراتژی‌های‌شان بوده است.

» سازمان استراتژی محور/ رابرت اس. کاپلان، دیوید  پی. نورتون/ ترجمه: پرویز بختیاری

اگر امید داشته باشیم

As long as we have hope, we have direction, the energy to move, and the map to move by.
We have a hundred alternatives, a thousand paths and n infinity of dreams. Hopeful, we are halfway to where we want to go; Hopeless, we are lost forever.

تا زمانی که امید داریم، هم راه خود را گم نمی‌کنیم، هم انرژی داریم برای حرکت، و هم نقشه‌ای برای طی مسیر.
همه‌ی ما صدها راه جایگزین می‌شناسیم؛ هزاران راه، و بی‌نهایت رویا و نقشه و آرزو.
اگر امید داشته باشیم، نیمی از راه را رفته‌ایم، اگر امید نداشته باشیم، تا ابد گمشده‌ایم.

نمی‌دانم چطور شد که این چند خط را دیدم. خیلی وقت پیش می‌بایست نقل قول می‌کردم از وبلاگ هزاران نقطه که حالا خصوصی شده و دسترسی ندارم به‌ش برای لینک دقیق یادداشت.

قواعد نام‌گذاری توابع و ماکروها در اکسل

در نوشتن توابع (Sum و Function) در VBA قواعد زیر را در نام‌گذاری رعایت ‌می‌کنیم.

1ـ از حروف، اعداد و بعضی کاراکترهای نقطه‌گذاری می‌توان استفاده کرد، اما کاراکتر اول باید از حروف باشد.
2ـ از فاصله (Space) یا وقفه استفاده نمی‌کنیم.
3ـ VBA تفاوتی بین حروف کوچک و بزرگ قائل نیست.
4ـ از هیچ یک از این کاراکترها نمی‌توان استفاده کرد: !، @، #، $، %، ^، &، *
5ـ مطمئن باشیم که نام تابع شبیه به آدرس سل‌ها نیست؛ مثل AC12. البته در اکسل می‌شود از این دست اسامی برای توابع نوشت، اما چرا باید داستان را -از چیزی که هست- گیج‌کننده‌تر کنیم؟
6ـ اسامی توابع نباید از 255 کاراکتر بیشتر باشند.

بعضی‌ها، برای توابع، اسامی کاملی شامل شرح کار تابع می‌نویسند، مثل این‌ها که در ادامه می‌بینید، WriteReportToTextFile یا Get_Options_and_Print_Report. این روش نام‌گذاری، معایب و مزایای خودش را دارد. عیب‌اش این است که طولانی‌ست و خوبی‌ش این است که نقطه‌ی تاریک باقی نمی‌گذارد؛ کامل و واضح است. خب، هر کسی هم روش خودش را در نام‌گذاری توابع دارد اما نکته‌ی اصلی این است: نام تابع باید واضح و کامل باشد و از انتخاب اسامی بی‌معنی خودداری کنیم.

» منبع: کتاب Excel 2007 VBA Programming For Dummies صفحه‌ی 69
» قبلا نوشتم که "چگونه یک کتاب خوب را نخریم". هنوز هم جواب می‌دهد. منتها با این تفاوت که دیگر برای کتاب احتیاجی به جستجو نیست، در Gigapedia.net همه‌شان را پیدا می‌کنید.

» یک چیزی هم اینجا اضافه کنم و بروم. از انگلیسی بودن کتاب نترسید، کتاب زبان نیست که، کتاب اکسل است، متن‌اش هم خیلی ساده و روان است. اینقدر ساده است که کسی مثل بنده هم دارد می‌خواندش. تو فکر می‌کنی خیلی وضعت بدتر از من است؟ نترس، بخوانش. یعنی اصلا ممکن است چنین کتابی با ترجمه لطمه بخورد، چون بعید می‌دانم کسی را داشته باشیم که در حد نویسنده‌ی کتاب با خانواده‌ی آفیس و به‌خصوص اکسل آشنایی داشته باشد. البته کار نویسنده‌اش از آشنایی گذشته، به‌ش می‌گم خدای اکسل.

» از همان سری یادداشت‌های پیش‌نویس، همین. این یکی هجدهم سپتامبر نوشته شد.

والدین مثبت

خدمت شما عرض کنم که یکی از معضلات والدین، برخورد با بچه‌هاست؛ اینکه مثلا چگونه می‌شود نظم را یادشان داد. خدا را شکر که هنوز برخی از سایت‌ها از دست عموی ملعون‌مان در امان مانده‌اند، نمونه‌اش هم KidsHealth که حالا افتاده‌ام لای Positive Parentاش، همین.