متشکرم… پدر

رئيس شرکت، یکی از کارمندان به نام توماس را به دفترش فراخواند. وقتی کارمند آمد، رئیس گفت: «توماس، يک سال است به این شرکت آمده‌ای. اول در بخش امور اداری مشغول شدی، هفته‌ی بعدش مدير امور اداری شدی، یک ماه بعد از آن مدیر بازرگانی و چهار ماه بعد، معاون شرکت شدی. حالا زمان بازنشستگی من رسیده و می‌خواهم تو رئيس شرکت شوی. نظرت چيه؟
توماس گفت: «متشکرم.»
رئيس گفت: «متشكرم؟ فقط همين؟»
توماس گفت: «نه البته. متشكرم پدر.»

منبع: راهکار مدیریت

دایره‌ی سامان‌دهی

فیلم (The Adjustment Bureau) روایت دیگری‌ست از آدم‌ها و داستان زندگی‌شان، از چیزی که اسم‌اش را می‌گذاریم تقدیر، سرنوشت یا حالا هر چیز دیگری و مهم‌تر از همه بحث شیرین جبر و اختیار. حرف‌اش این است که آن چیزی که ما به‌ش می‌گوییم اختیار، به روایت فیلم در عمل اختیار واقعی نیست، پوسته‌ای‌ست ظاهری بر تقدیری نوشته شده در کتابی آنلاین که ما فقط ورق‌اش می‌زنیم؛ یک‌جور دل‌خوش‌خنک برای لحظاتی که در این دنیا هستیم.

حرف‌های انتهایی «هنری»، فرشته‌ی سیاه‌پوست فیلم خطاب به «دیوید» با بازی Matt Damonو «اِلیس» با بازی Emily Blunt هم خیلی خوب بود که در ادامه نقل‌اش می‌کنم:

«اکثر مردم به همون شکلی زندگی می‌کنن که براشون در نظر گرفتیم، می‌ترسن به دنبال شکل دیگه‌ای از زندگی باشن.
اما هر از گاهی، آدم‌هایی مثل شما، میان جلو و همه‌ی موانعی رو که ما جلو پاشون قرار می‌دیم کنار می‌زنن؛ آدم‌هایی که می‌دونن “اختیار” یک موهبته، و فقط وقتی می‌شه ازش بهره برد که برای رسیدن به‌ش تلاش کنن. به عقیده‌ی من، برنامه‌ی اصلی رئیس همینه.
شاید یک روز بیاد که برنامه رو ما ننویسیم، بلکه خود شما بنویسید.»

راجر ایبرت فیلم را سرگرم‌کننده خوانده و نوشته اگر جسورانه‌تر بود فیلم بسیار خوبی می‌شد، اما به هر حال اکثر فیلم‌ها ارزش یک بار دیدن را دارند.