عرض کنم خدمت شما که دروغ چرا، هزارمین یادداشت این وبلاگ قرار بود دربارهی بعد از ۸۸ باشد، بعد از روزهای شوم و عجیبی که بر این کشور گذشت، و قرارم با خودم این بود که بعد از آن، این هزارتا را بایگانی کنم و در آدرسی جدید، بنویسم از چیزهایی که میبینم، به عنوان یک آدم بعد از چهل سالگی.
اما تصمیمام عوض شد، تمام ۹۹۹ یادداشت منتشرشدهی وبلاگ را به پیشنویس تغییر وضعیت دادم و خیلی گزینشیطور و کمکم، آنهایی را که با نگاه آدم الانام مناسب است منتشر میکنم، و از این به بعد هم چیزهایی را مینویسم که با همین آدم تناسب دارد.
جوانتر بودم و جوگیرتر، هنوز هم جوگیر هستم اما خب، کمتر شده. بزرگتر شدهام اما عاقلتر و فهمیدهتر؟ نمیدانم، بعید هم نیست شده باشم، خدا را چه دیدی!
طول میکشد تا راه بیفتم، این باشد برای شروع.
تا بعد!