اول، دسترسی به اینترنت پرسرعت (البته نه خیلی پرسرعت) سوای مزیتهای زیادش ایراد هم دارد، یکیش چسبیدن به سینمای خارجی و دور شدن از فیلمهای داخلیست. با آبکیها کار ندارم اما خوب است فیلمهای خوب و خوشساخت معرفی و دیده شوند. این آفت باعث شده برای چند سالی فیلمهای داخلی کمتری ببینم، سلیقهی آدم نزول که چه عرض کنم، سقوط هم میکند.
خیلی اتفاقی فیلم تردید، ساختهی واروژ کریم مسیحی را روی پیشخوان سوپرمارکت محلهمان دیدم. خاطرهام از واروژخان، دستیاری استاد بیضایی بود و فیلم درخشان پردهی آخر. گرفتماش و حالا مثلا فیلم را دیدهام و میخواهم نطق کنم.
داستان و مشخصات فیلم در مدخل ویکیپدیای فیلم نوشته شده و احتیاجی به توضیح بیشتر نیست. فیلم دو تکه دارد؛ در بخش اول سیاوش (بهرام رادان) به قضیهی مادر و عمویش شک دارد و مرگ پدرش را توطئه میداند و در بخش دوم مطمئن میشود داستان زندگیاش شده لنگه هملت و آخرش یحتمل میمیرد.
بخش اول فوقالعاده است، بیننده گیر میافتد (خودم را عرض کردم) و داستان فیلم بیننده را دنبال خودش میکشد، اما امان از قسمت دوم که افت میکند و کشدار میشود و گاهی (البته کمی بیشتر از گاهی) حوصلهی آدم سر میرود.
بازیها اغلب خوب است، یعنی بازیگرهای اصلی مثل ترانه علیدوستی و حامد کمیلی (این یکی البته عالیست) خوب هستند، اما بهرام رادان در نیمهی اول خوب است و در نیمهی دوم آبکیست، وا میرود، معلوم نیست چرا. داستان هم آخر سر به زنده مانده شخصیتهای اصلی و کشته شدن صرفا چند تا رهگذر و نه بستگان درجهی یک همین شخصیتها ختم میشود. همه چیز کلا خیلی عادیست؛ مردن به مثابه رفتن به کافیشاپ حتی!
در کل فیلم خوبیست و ارزش دیدن را دارد، البته اگر ندیدهاید.
یک چیز دیگر اینکه چرا فیلمهای داخلی کمتر روی DVD و با کیفیت عالی عرضه میشوند؟