نمیدونم، وقتی بچهها به دنیا ميان خدا رو به خاطرش شكر میكنن يا نه. اصلا معلوم نیست كه چی میگن... شاید میگذارن وقتی که بزرگتر شدن اونوقت میگن خدایا شكرت كه به ما نعمت حیـات بخشیدی. شاید هم وقتی بزرگ شدن میگن كه: اَه! اينهم شد زندگی! برای چی ما رو آفریدی؟ نباید از من اجازه میگرفتی؟
این سـوال وقتی در ذهنام پیـدا شد که خودم پدر شدم. وقتی به پسرم نگاه میكنم و وقتی غرق در لذت میشم و نمیتونم ازش دل بكنم، میگم خدایا یعنی همهی آدمها وقتی به دنیا میان همینقـــدر پاک و معصوم و دوستداشتنی هستند؟ پس چطوری میشه كه آدمها تبدیل به يک مشت جانـــور میشن؟ حكمتش چیه؟
امــا وقتی به صورتاش نگـــاه میكنم، انگاری این خودم هستم كه دوبــاره متولــد شدهم، در شكلی دیگه و اندازهای كوچکتــر، امــا پــاک، معصوم و دوستداشتنی (آخه بچهای رو سراغ دارید كــه غیــر از اینها باشه؟).
خدایا، به خاطر نعمتی كه به ما دادی و شور بیشتری كه به زندگی ما بخشیدی، تــو را شكر میگوییم و از تو میخواهیم كـه تمامی فرزندان كوچک و دلبند دنیا را در زیر سایهی پرمهر والدیــنشان محفوظ گردانی و آنها را در سایهی صلاح و تدبیر خود به ساحل امن ِ عافيت برسانی و به لطف بیكران خود، عاقبت به خیرشان گردانی، آمین، یا ربالعالمین.